تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : نادر
تاریخ : سه شنبه 28 آذر 1391
نظرات

 

 

 

 


همه مان يك روز بالاخره بر سر اين دو راهي خواهيم ايستاد.
 
آنجا كه همسرمان خواهد گفت :

" يا من ، يا فیس بوک؟!"
 
و چه لحظه ي سختي ست، لحظه جدايي از همسر...
 
-------
 
خارجیا با مخفف کردن Short message service به sms
 
خواستن به دنیا بگن که خیلی مخن،
 
ولی ما با مخفف کردن sms به s جای بحث نذاشتیم براشون...
 
------
 
اولين حس مادرم به من تهوع بود....


از بقيه هيچ انتظاري ندارم ... !!!
 
------
 
دخترعمم 8 سالشه نوشته :
 
کسی فرکانس جدید نشنال جئوگرافیک نداره؟

من تا 15سالگی جلو پنکه صدای اورانگوتان درمیاوردم
 
اطرافیانم تشویقم میکردن
 
-----
 
دختره نوشته: دلم خیلی گرفته..!!!

بعد پسره اومده براش نوشته: چرا عزیزم؟؟؟
 
تو به این خوشگلی , هیکلت به این خوبی ...
 
چرا دلت باید گرفته باشه آخـــه؟؟؟؟!!!!

( من هرچقد فک کردم دچار چالش فلسفی شدم اما آخرش
 
نفهمیدم اینا الان چه ربطی داشت؟ )
 
------
 
میگن تو روز قیامت گوگل به حرف میاد؛

همه جست و جوها و عکسایی که سرچ کردی رو لو میده...
 
در جـــــــــریان باشید
 
------
 
پسر داییم تو کنکور ۱۰۰تا مونده به آخر شده
 
بعد داییم شیرینی پخش کرده
 
به داییم میگم چرا خوشحالی حالا؟
 
گف آخه فک نمیکردم ۱۰۰نفر از این خنگ تر باشن
 
------
تعداد بازدید از این مطلب: 537
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 18 آذر 1391
نظرات

 

چه انتظاری از من داری ؟

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم

دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا

شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود

به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ،

چون زیبا نبود

ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ،

خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم

دوستش کنجاوانه پرسید : چرا ؟

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم

هیچ کس کامل نیست

تعداد بازدید از این مطلب: 525
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7


نویسنده : نادر
تاریخ : شنبه 16 ارديبهشت 1391
نظرات

 

موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه
 
بود. قدّی بسیار كوتاه و قوزی بد شكل بر پشت داشت.
 
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد كه دختری بسیار زیبا و دوست
 
داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در كمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی
 
فرمتژه از ظاهر و هیكل از شكل افتاده او منزجر بود.
 
 
بقیشو توی ادامه ی مطلب بخونید ...
 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 490
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9


نویسنده : نادر
تاریخ : پنج شنبه 7 مهر 1390
نظرات

     فاضلي به يكي از دوستان صاحب راز خود نامه مي نوشت، شخصي در پهلوي او  نشسته بود و به گوشه ي چشم نوشته ي وي را مي خواند. بر وي دشوار آمد،

بنوشت كه (( اگر نه در پهلوي من دزدي نشسته بودي و نوشته ي مرا نمي خواندي همه ي اسرار خود بنوشتمي. ))

 

 آن شخص گفت كه (( اي مولانا من نامه ي تو را مطالعه نكردم و نخواندم.)) گفت: (( اي نادان پس اين ( را كه مي گويي ) از كجا مي گويي؟))

تعداد بازدید از این مطلب: 649
برچسب‌ها: حکایت ,
موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 113 صفحه بعد

نادر حیدرنژاد . 09113203206 . املاک حیدرنژاد . ویلا و مستغلات آمل


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود